English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4869 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
aperture card U روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
changing U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
overdraw U بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
expired appropriation U اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
monitored U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
edit U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuting U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuted U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
to refresh oneself U تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
edited U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
readme file U فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
update U تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
updated U تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
switching U بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
updates U تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
secondary U کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
planing U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes U یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
legalises U اعتبار قانونی دادن
legalising U اعتبار قانونی دادن
legalised U اعتبار قانونی دادن
hand it to (someone) <idiom> U به کسی اعتبار دادن
legalize U اعتبار قانونی دادن
legalized U اعتبار قانونی دادن
legalizes U اعتبار قانونی دادن
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
legalizing U اعتبار قانونی دادن
to legalize a signature U اعتبار قانونی دادن
overdraw U بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
give someone their due <idiom> U دادن اعتبار به شخص شایسته
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
record U برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
graphics U تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
variables U ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
variable U ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
retrieval U سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربرامکان بررسی متن را میدهد به جای اینکه فقط رجوعی به متن داشته باشد
display U نشان دادن اطلاعات
displaying U نشان دادن اطلاعات
displays U نشان دادن اطلاعات
displayed U نشان دادن اطلاعات
overdraft U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
so U همچو چنان
such and such U چنین و چنان
he has raving mad U چنان دیوانه
logical U واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
unfinanced U بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
soit fait comme il est desire U بگذار ان چنان که می خواهدباشد
insofar as U در چنان درجه و یا فاصله
he strike him blind U چنان زد که کورش کرد
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
realign U تغییر دادن
convert U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
alter U تغییر دادن
permute U تغییر دادن
altered U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
modifies U تغییر دادن
amended U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
redeploy [staff] U تغییر دادن
modifying U تغییر دادن
mutate U تغییر دادن
realigned U تغییر دادن
realigning U تغییر دادن
realigns U تغییر دادن
shift U تغییر دادن
mutating U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
transact U تغییر دادن
shifted U تغییر دادن
reset U تغییر دادن
shifts U تغییر دادن
changes U تغییر دادن
to turn something into something U تغییر دادن به
change U تغییر دادن
to convert something into something U تغییر دادن به
to turn [into] U تغییر دادن
changed U تغییر دادن
altering U تغییر دادن
alters U تغییر دادن
changing U تغییر دادن
he made a show of goung U چنان وانمودکردکه گویی میرود
input U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
inputted U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
transmuted U تغییر هیئت دادن
to transform [into] U تغییر شکل دادن [به]
disguises U تغییر قیافه دادن
transfigures U تغییر صورت دادن
disguising U تغییر قیافه دادن
transfigured U تغییر شکل دادن
transfigured U تغییر صورت دادن
transfigure U تغییر شکل دادن
transfigure U تغییر صورت دادن
to veer [off] U تغییر جهت دادن
switches U تغییر جهت دادن
changes U تغییر دادن تبدیل
transshape U تغییر شکل دادن
transshape U تغییر ماهیت دادن
disguised U تغییر قیافه دادن
switched U تغییر جهت دادن
changed U تغییر دادن تبدیل
switch U تغییر جهت دادن
change U تغییر دادن تبدیل
tunes U تغییر فرکانس دادن
tune U تغییر فرکانس دادن
transfiguring U تغییر شکل دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
disguise U تغییر قیافه دادن
changing U تغییر دادن تبدیل
discoloring U تغییر رنگ دادن
remodelling U تغییر وضع دادن
color U تغییر رنگ دادن
transforming U تغییر شکل دادن
transforms U تغییر شکل دادن
remodelled U تغییر وضع دادن
remodels U تغییر وضع دادن
transformed U تغییر شکل دادن
discolored U تغییر رنگ دادن
discolour U تغییر رنگ دادن
discoloured U تغییر رنگ دادن
discolouring U تغییر رنگ دادن
discolours U تغییر رنگ دادن
transform U تغییر شکل دادن
discolors U تغییر رنگ دادن
remodeling U تغییر وضع دادن
metamorphosing U تغییر شکل دادن
quirk U تغییر جهت دادن
go about U تغییر جهت دادن
transfiguring U تغییر صورت دادن
transfigures U تغییر شکل دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
remodeled U تغییر وضع دادن
remodel U تغییر وضع دادن
metamorphoses U تغییر شکل دادن
discolor U تغییر رنگ دادن
sing a different tune <idiom> U تغییر جهت دادن
metamorphosed U تغییر شکل دادن
metamorphose U تغییر شکل دادن
modification U تغییر شکل دادن
to change ones mind U تغییر رای دادن
to change one's tune U تغییر عقیده دادن
misshape U تغییر شکل دادن
shunted U تغییر جهت دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1معنی لغت overfit
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1 if there's any justice
1Vintage style
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com